کد مطلب:260896 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:307
اعجاز حضرت در زندان نحریر
مرحوم شیخ مفید نقل نموده است كه عده ای از عباسیون از خلیفه خواستند كه امام حسن عسكری علیه السلام را به زندان «نحریر» (كه آدم خشنی بود) تحویل دهد تا حضرت را بیشتر آزار و اذیت نماید.
با دستور خلیفه، امام حسن علیه السلام به آن زندان منتقل شد و به نحریر دستور داده شد كه بر حضرت تنگ بگیرد و از هیچگونه آزاری خودداری نكند. او حضرت را شكنجه می كرد و زندگی را بر او تنگ و سخت می گرفت. همسرش كه بانوی با ایمانی بود به او گفت: «اتق الله فانك لا تدری من فی منزلك» از خدا بترس، تو نمی دانی كه چه شخصیتی در زندان توست. سپس آن زن گوشه ای از عبادات و مقام ارجمند آن حضرت را برای شوهرش بیان كرده، و آنگاه گفت: «انی اخاف علیك منه» من ترس آن دارم كه بلایی به تو برسد.
نحریر، خشمگین شده گفت: به خدا سوگند او را (در باغ وحش) به جلو درندگان می افكنم.
نحریر این كار را با اجازه ی نزدیكان خلیفه كرد و آن حضرت را به درون باغ وحش برد و در حالی كه شكی نداشت كه درندگان او را می خورند.
پس از ساعتی آن حضرت را دیدند نماز می خواند و درندگان در پیرامون او آرام گرد آمده اند، آنگاه نحریر دستور داد حضرت را از آنجا بیرون آوردند. [1] .
[ صفحه 188]
با دستور خلیفه، امام حسن علیه السلام به آن زندان منتقل شد و به نحریر دستور داده شد كه بر حضرت تنگ بگیرد و از هیچگونه آزاری خودداری نكند. او حضرت را شكنجه می كرد و زندگی را بر او تنگ و سخت می گرفت. همسرش كه بانوی با ایمانی بود به او گفت: «اتق الله فانك لا تدری من فی منزلك» از خدا بترس، تو نمی دانی كه چه شخصیتی در زندان توست. سپس آن زن گوشه ای از عبادات و مقام ارجمند آن حضرت را برای شوهرش بیان كرده، و آنگاه گفت: «انی اخاف علیك منه» من ترس آن دارم كه بلایی به تو برسد.
نحریر، خشمگین شده گفت: به خدا سوگند او را (در باغ وحش) به جلو درندگان می افكنم.
نحریر این كار را با اجازه ی نزدیكان خلیفه كرد و آن حضرت را به درون باغ وحش برد و در حالی كه شكی نداشت كه درندگان او را می خورند.
پس از ساعتی آن حضرت را دیدند نماز می خواند و درندگان در پیرامون او آرام گرد آمده اند، آنگاه نحریر دستور داد حضرت را از آنجا بیرون آوردند. [1] .
[ صفحه 188]
[1] همان مدرك.